پشتِ چشمانِ آبی

آخرین مطالب
پنجشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۷ ق.ظ

تِکرار






یکی از روی مخ ترین مشکلاتم توی یک‌سال اخیر داشتم، بی‌خوابی بدیه که گرفتم. بعضی وقتا هست که بیست و چهار ساعت میگذره و من همچنان نمیتونم بخوابم. زمانی هم که تایم بیدار بودنم از بیست و چهار ساعت بیشتر میشه، یه استرس ناجوری به جونم می‌افته که مجبور می‌شم هی به خودم بگم: چیزی نیست، فقط یکم نخواب، هیچیت نمیشه. ولی خب، چیزیم میشه:دی شک ندارم. خیلی از کارهام به خاطر این مشکل مزخرف عقب افتادم، خیلی از کارهایی که دلم می‌خواد انجام بدم رو نمی‌تونم چون واقعا دیگه حوصله‌ش رو ندارم.

ولی خب، کاریش نمیشه کرد. فکر کنم بیشتر از خودِ بی‌خوابیه، خواب اذیتم میکنه. فکر کنم توی یک‌سال و حدودا چهار ماه اخیر، فقط یکی دوبار شده که خوابی به جز همون جنگل تکراری ببینم. هر وقت که خوابیدم، خواب دیدم با پاهای برهنه دارم توی جنگل میدوم. همه جا سیاه و طیف‌های تیره‌ی خاکستریه. درختا تا جایی که چشم کار میکنن بالا رفتن و هیچ آسمونی معلوم نیست. از ترس جونم میدوم، چیزایی دنبالمن که هیچ ایده ای ندارم دقیقا چین، حتی هیچ وقت نمیبینمشون، ولی دنبالمن. وقتی که دیگه خیلی حس میکنم قلبم داره تند میزنه، بدنم از خستگی می‌سوزه، تازه قسمت سختش شروع میشه. درختا متراکم تر میشن، خاکِ زمین، گِل میشه. وقتی که پایین رو نگاه میکنم، میبینم به جای اینکه پاهام خیس آب باشن، پر خونن، انگار خونِ من خاک ها رو گل میکنه. هر چه قدر جلوتر میرم، آسمون تیره تر میشه، تا جایی که دیگه چشمم هیچی نمیبینه و میپرم از خواب. بعضی وقتا جزئیاتشون متفاوته، ولی هر دفعه تکرار، تکرار، تکرار، تکرار ...

این کابوس یکساله مثل خوره افتاده به جونم، استرسش، ترس از خوابیدن، خستگی‌ش، همشون دارن به شدت فشار میارن. به ویژه دو ماه اخیر که به شدت مشکلاتم شدیدتر شدن و مجبور شدم دست به انتخاب هایی بزنم که جز ضرری که بهم زدن و خواهند زد، برام دردناک هم بودن.

به هر حال، کاریش نمیشه کرد. باید با یکسری از چیز ها کنار اومد، گزینه‌ی دومی وجود نداره. این کابوس لعنتی هم یه روزی تموم میشه، اینم گزینه‌ی دومی نداره.

پ.ن: اصلا من شک دارم کسی وبلاگمو بخونه =)))))))))))))))))))))))))))) برا کی دارم مینویسم اینا رو:دی
پ.ن 2: اگه کسی خوند:دی دمت گرم، از اولین نفرهایی هستی که باهات درد و دل کردم:دی


  • حسین قاضی

نظرات  (۳)

  • آهِ با مَد . . .
  • من میخونم :))
    پاسخ:
    مرسی دوست خوبی که نمیشناسمت:)
    منم الان خوندم.
    الان این واقعی بود؟
    خوب بهتر به دنبال کمک حرفه ای باشی. به نظرم یکم نگران کننده بود.
    پاسخ:
    سلام
    بله:دی واقعی بود.
    و خب یکم بهتر شدم این مدته، از یکسری از مشغله ها دور شدن خیلی تاثیر داشت.
    ممنون^_^
  • مجید اسطوره ای
  • سلام 
    من چندین ساله بی خوابی دارم و مادرم هم داشته
    فقط یه توصیه اکید بهت میکنم 
    اصلا طرف قرص خواب نرو
    پاسخ:
    دقیقا! قرص خواب نابودگر ترین چیزه.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی